کتابخوانی «مدرسه زدایی از جامعه»- ۱
جلسه اول کتابخوانیمون رو «باهم» با کتاب «مدرسهزدایی از جامعه» اثر «ایوان ایلیچ» در تاریخ ۲۰ آذر برگزار کردیم.
با بیان نقطه نظراتمون درباره جلد و تیتر کتاب شروع کردیم، هرکس نگاه خودش رو نسبت به اینکه این کتاب چه حرفی برای گفتن داره، بیان کرد.
و نظراتی که در جلسه مطرح شد:
گزارشی که در ادامه اومده، نه صرفا نظرات نویسنده کتاب رو منعکس میکنه و نه کاملا یک دست و یکپارچه، ایده یکی از ما رو بازتاب میده. اینها نظرات مختلفیه که شرکتکنندگان مطرح کردن و فرصتی برای فکر کردن و یادگیری برای همهمون فراهم آوردن. از همه شرکتکنندگان ممنونیم.
- تا چه اندازه مدرسه ما رو برای زندگی در جامعه آماده میکند؟ کدام جامعه؟ جامعه رقابتی؟ مطالبی که در مدرسه میآموزیم چقدر برای پیدا کردن زندگی بهمون کمک میکنه؟ چرا برای موفقیت یک مسیر مشخص میکنند؟ تعریف موفقیت رو چه کسی برای ما تعیین میکنه؟
- پیش دبستان در ایران اجباری نیست و شهر های زیادی هستند که پیش دبستانی ندارند. یک خیریه ای میخواست برای بچههای منطقه محروم پیش دبستان درست کنه. وقتی این رو شنیدم برام واقعا سوال شد، آیا این کار درستیه؟ بچه ها رو یکسال زودتر ببری سر کلاس که چیکار کنی؟ بچههایی که دارند در کوچه آزادانه بازی میکنند یا فعالیت میکنند. آیا درسته که برن مدرسه و از صبح تا شب بهشون درست نشستن و تکون نخوردن رو یادآوری کنیم؟ آیا پایین آوردن سن مدرسه درسته؟
- متاسفانه خانوادهها مسئولیت آموزش رو تقبل نمیکنند و همه اون مسئولیت تربیت و آموزش رو سپردن به مدرسه. آیا با این نگاه لزوم وجود کلاسهای مدرسه از سنین پایین تر واجب نمیشه؟
- کتاب سعی کرده یک نقد کلان نسبت به مسئله آموزش داشته باشه. برای ما بدیهی شده که مدرسه باعث عدالت اجتماعی میشه و آدمها از فرصتهای برابری بهرهمند میشوند، به نوعی در حال کاهش فقر در جامعه است. در حالی که کتاب برعکس این موضوع رو ادعا کرده و باور داره که مدرسه باعث گسترش فقر در جامعه میشه.
- قسمتی از کتاب یک تحلیل آماری از هزینهای که بابت یک برنامه آموزشی انجام شده بود و نتیجه آن در اختیارمان گذاشته که کمک میکنه بهتر درک کنیم که چرا به ثمر نرسیده است. خوبه که آمار داشته باشیم از هزینههای که در حوزههای آموزشی انجام میشه و نتایج، بازده و اثری که در نهایت داشته است. ولی المانهای تعیین کننده بازده یک سیستم آموزشی چی چیزهایی است؟ امتحان؟ نمرات؟ یا شاید میزان شیفتگی آدمها برای یادگیری…
- در بخشی از کتاب راجع به روش سواد آموزی Paulo Freire به بزرگسالان صحبت کرده. اگر این روش رو در مدارسمون بکار بگیریم، با توجه به گستردگی جغرافیایی و تنوع فرهنگی موجود در کشورمون، تنوع مطالبی که آموزش داده میشه بسیار گسترده میشه. سوالی که بوجود میاد اینه که چه چیزی رو باید آموزش داد؟ اصل چیه؟ علوم محض یا علوم اجتماعی؟ یا فراتر از آن اخلاق و نگاه یادگیرنده، شوق آموزش و یادگیری… چه کنیم تا بدون استفاده از تشویق یا تنبیه، دانش آموزان شوق آموختن پیدا کنند؟ راهکار عملی چیه؟
- در قسمتی از کتاب در مورد تفاوت نقش بین آموزگار و مربی صحبت می کنه. مربی (instructor) کسی است که وظیفه انتقال اطلاعات رو به عهده داره در حالی که آموزگار (educator) نقش هدایت گر و راهنما را دارد. چرا معلمها بیشتر مربی هستند تا آموزگار؟ آیا مطالب کتابهای درسی این اتفاق رو رقم میزنه؟
تسهیلگری جلسه و تهیه گزارش: دلآرام بیدآباد
کتابخوانی «مدرسهزدادیی از جامعه»-۲
خیلی خلاصه خوبی بود و با کلی سوال برای فکر کردن. یه چیزی که به نظرم مهم است که بهش توجه بشه، تاریخ نوشته شدن کتاب است که به قبل از اینترنت و شبکههای اجتماعی، آموزشهای مجازی و مدرسههای مجازی و خلاصه جامعه مجازی برمیگرده. شاید بد نباشه موقع خواندن کتاب به این توجه بشه. البته ممکنه نتیجه فرق نکنه، نمیدونم.
ممنون که نوشتید. جالبه.
ممنون از دل آرام عزیز که زحمت به اشتراک گذاری خلاصه مطالب را کشیدین. بسیار عالی
[…] کتابخوانی «مدرسهزدایی از جامعه»-۱ […]